درد و دل پسر با پدرش درد و دل پسر با پدرش... پسری با پدرش در رختخواب درد ودل می کرد با چشمی پر آب گفت :بابا حالم اصلا ً خوب نیست زندگی از بهر من مطلوب نیست گو چه خاکی را بریزم توی سر روی دستت باد کردم ای پدر ادامه مطلب